به چشم مست تو ای یار ترانه باید داشت
برای شعر سر و د ن بها نه با ید داشت
زوصف روی تو هریک گشا یمش دفتر
به و جه رخ ما هت فسا نه باید داشت
تو هستی در دل من صدر ان که جا یگهت
برای محو خود ی تا زیا نه باید داشت
به جمع مستی مستان و جام و نو شا نوش
سماع و دف به چنگ و چغا نه باید داشت
برای دید ن رو ی جمال ان د لد ار
به نذر شمع و نیاز و شبا نه باید داشت
شکسته شد به دو صد توبه ام زساغر و می
زشوخ چشم رقیبم نهانه باید داشت
رهم بسی زتو دور است و پای من خسته
رسیدنش به دو پای روانه باید داشت
که تا قیامت و حشر وصف تو غزلخوانم
بسان عشق {خلج} عاشقا نه باید داشت
علی خلج