اشعار علی خلج طایفه

اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی
اشعار علی خلج طایفه

اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی

ای سخن هایت همه شور .رعد اسا و رسایی( علی خلج )

ای سخن هایت همه شور .رعد اسا و رسایی
چشم هایت چون خماران .از می جام خدایی

ابروانت همچو خنجر می درد قلب حزینم
صورتت چون ماه تابان . بدر رخشان سمایی

هر کلامت صد تمنا کا مجویی از من زار
ناوک مزگان تو بر این دلم تیر بلایی

لبها یت لعل گونه بر تر از لعل بدخشان
یادم ارد از دل خونین مجنون بینوا یی

دست هایت گرم و سوزان داغ تر از اه عشاق
چشمهایت چشم اهو همچو اهوی ختا یی

میروی با عشوه و ناز مثل کبک کوهساران
یک کلام گویم خلاصه بر تر از خلق خدایی

بر دل بیمار من دستی گذار تا زنده گردد
مرده ام هستی تو بخش هست دست ها ی تو. شفایی

اخرم اوردی بر حرف و ان سکوتم را شکستی
خود تو دانی هیچ ندارم جز همین اه و نوایی

خیز از بهر خدا جامی بده کن مست مستم
چون { خلج } بیچاره گشته غرق شد اندر فنا یی

 

علی خلج

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.