اشعار علی خلج طایفه

اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی
اشعار علی خلج طایفه

اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی

به دل گفتم که من بیدارم امشب( علی خلج )

 

به دل گفتم که من بیدارم امشب
چون از ره می رسد دلدارم امشب

بدل گویم سر امد درد و حسرت
بخود میلرزم از دیدارم امشب

زنم اب بر رهش از چشمه چشم
که هر چه غم بود بیزارم امشب

زبسکه هجر یار بر دوش کشیدم
از این بار غمش بیمارم امشب

اگر عهد بشکند بازم نیا ید
دوباره وای برمن زارم امشب

نشسته ام در رهش تا رو نماید
چو دزد ر ا ه زن رهدارم امشب

به رخسارم نمانده رنگی از ذوق
به عشق روی او تبدارم امشب

{خلج} می سازد و میسوزد از دل
به هر گا مش گلی میکارم امشب

 

 

علی خلج

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.