اشعار علی خلج طایفه

اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی
اشعار علی خلج طایفه

اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی

هر ایده و هر خیال عاشق یک نکته زنکته های عشق است( علی خلج )

 

هر ایده و هر خیال عاشق یک نکته زنکته های عشق است
سیمرغ جنون در هوایش عالم همه زیر پای عشق است

ان پنجره ای که می کشاید تا قصه ای عشق را سراید
این رمز نهان و کی گشاید ؟ انگشت گره گشای عشق است

این عشق ندارد حد و مرزی یک اصل نمود و یا که فرضی
میسوزد و می کند فنایش در اصل که کمییای عشق است

این عشق حقیقی که گفتم کمتر کسی افتدش بدامش
صد گونه تفا سیری سرایند دانند همه رد پای عشق است

صد راه و روش نشا نه گیرند یا در ره عاشقی بمیرند
تن چونکه شود بلرزه دل نت های طرب فزای عشق است

حیران چو شوی بدبده یار بر چشم دل ازار و جفا کار
مبهوت شوی ز حال و احوال هر دیده که مبتلای عشق است

عا شق که ندارد هیچ نوا یی یا گلشن و باغ و گلعذاری
هر درد رسد بجان پذیرد دردش همگی دوای عشق است

فرق است میان عاشق او با مدعی گزاف و پرگو
پیمانه درد میکشد سر او شیفته می بلای عشق است

بیچاره دلی فتد کمندش گشته است اسیر و پایبندش
پروانه صفت بسوزد از عشق شوریده سری جزای عشق است

انکس که کند گذر بکویش اواره شود بخال رویش
افتاده {خلج} کمند زلفش گر کشته شوم عزای عشق است

 


علی خلج

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.