اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی

اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی

نشسته ام به انتظار قسم به روی ان نگار ( علی خلج)

چونکه نمی شود کمی غم از دل نهان ما 
چه سود می برم من از زندگی و جهان ما

کشیده شعله بلا زسوز عشق بی دوا 
گرفته خواب غفلتم زفکر نا توان ما

چوکوه دردم و ولی هنوز ایستا ده ام 
کی ؟ مرحمی که می نهد به قلب مهربان ما

خلاصی دل من و چو اتش است و شب پره 
ولی که قبل سو ختنم شوی که میهمان ما

نشسته ام به انتظار قسم به روی ان نگار 
بیا بیا که کلبه ام بکن ستاره بان ما

که گفتم از تو بگذرم اگر که توبه ای کنم 
که توبه من است چو گرگ که مردن است بان ما

اگر {خلج} فراق تو به سینه داردش ابد 
تو جاودان بمان ابد به عشق جاودان ما


علی خلج