اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی

اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی

کارم گذشت از می که خود مینا یم امشب( علی خلج )

کارم گذشت از می که خود مینا یم امشب
جوشیده مستی در همه رگها یم امشب

پو شیده ام شولایی از اتش بر ایت
سر کش تر از صد شعله رعد اسا یم امشب

شور و جنون پیچده اندر تار و پودم
بیخود زخود شوریده و شیدایم امشب

بنگر چه مشتا قانه مشتاق حضورم
چون قطره ای دور از دل در یا یم امشب

جانم سر پا التهاب و بی قرار است
بار دگر مجنون ان لیلایم امشب

از سر گرفتم عا قبت دیو انگی را
بیگانه با خوب و بد دنیا یم امشب

او ا ز کریه هایم از جانم بر اید
اوای شور انگیز حس نا بم امشب

من در نگاه سوز چشمانت چو اتش
اندر هوای چشم تو رسوا یم امشب

سا قی بیاور ان قدح شوری بدل بخش
در ارزوی جام تو سو دا یم امشب

کن نیم نگه بر این {خلج} قربان چشمت
در ارزوی روی تو رویا یم امشب

 


علی خلج

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.