اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی

اشعار علی خلج طایفه

شعر و ادب پارسی

نازت به چند ای نازنین نازت خریدارش منم ( علی خلج )

نازت به چند ای نازنین نازت خریدارش منم
لعل لبان و چشم تو .زلفت گرفتارش منم

گر چه کنی ناز و ادا یا که دهی درد و بلا
من در خیال وصل تو در وهم و پندارش منم

با من مکن سر را گران نشگن دلم نا مهر بان
جرمم چه بود اخر بگو . نا کرده کردارش منم

دل بود جوان و پیر شد از خلقت خود سیر شد
گرچه گران بود قیمتت با زهم خریدارش منم

من مانده ام در انتظار تا که دهد حکم جزام
هر دم کشد بالای دار سر داده سر دارش منم

گشته خلج بیچاره ات در کوی تو اواره ات
دایم نشسته ام چله و جویای اسرارش منم

 

 

علی خلج

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.